نتایج جستجوی عبارت «محمد جواد بناکار مدرسه بختگان مدرسه راهنمایی ولی‌عصر(عج) مدرسه راهنمایی ولی‌عصر(عج) دبیرستان شهید بهشتی 26/9/1362 مسجد جامع مهدی(عج) 20/1/1366 کربلای 8» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
به یاد شهید سید رضا اسدی و جمعی از شهدای کوی سجاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
جام شهادت نوش جان ای سرفرازانبستیدپیمان باخدای نوجوانان خون شما دارد پــیام عــزّ و ایـــمان پاینده بادا نامتان درروزگاران دادیدخون تا زنده ماند دین و قرآن جام شهادت نوش جان ای ســرفرازان پاینده بادا نامتان درروزگاران اسلام را با خون خود پاینده کردید میثاق خود را با خــدا بـردید پــایان نور الهی در جهان تابنده کردید جام شهادت نوش جـــان ای سرفرازان پاینده بادا نامتان در روزگاران مردانه سوی جبهه ها پرواز کردید کردید با دشمن عجب جنگی نمــایان دل با خدا...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید اسدالله سبقت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد اسدالله سبقت »
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون با درود فراوان به امام زمان(عج) و نائب بر حقش، امام خمینی. با سلام و درود به شهیدان راه عدل اسلامی و حق و حقیقت که با نثار خون خویش، درخت اسلام را آبیاری کردند و انشاءالله به ثمر رساندند. با سلام به رزمندگان اسلام که چنین افتخار آفریدند. با سلام به امام امت و ملت که چنین فرزندانی را در دامن پاک خود پرورش دادند، وقتی‌که عزیزشان به شهادت...
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید بهمن امیری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد بهمن اميري »
بسم الله الرحمن الرحیم و لنبلونکم بشیٍ من الخوفِ و الجوعِ و نقصٍ من الاموالِ و الانفسِ و الثمرات.۱ پس از شهادت به یگانگی خداوند متعال و نبوت تمام پیامبران تا رسد به خاتم‌الانبیا (ص) و شهادت به امامت و ولایت علی (ع) و یازده فرزندش و اعتقاد به عدل خداوند و حساب‌رسی در روز جزا و ایمان به ولایت‌فقیه در زمان غیبت که جانشین امام زمان (عج) است. خداوندا! ترا سپاس می‌گویم که تا این لحظه لطف فرمودی که...
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید غلام حسین نقی زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد غلامحسين نقي زاده »
بسم‌الله الرحمن الرحیم هر ذره‌ذره وجود من دارد هوای حسین             چون اقتدا کردم به آن ندای حسین برگرد شمع وجود هر شهید رزمجـــــو               می‌گردم و می‌جویم آن سرای حسین چرا از شهادت بترسیم؟ مگر کودکی را سراغ دارید که از پستان مادر بترسد. خداوندا! می‌خواهم وصیت‌نامه بنویسم اما خود فکر می‌کنم چه بنویسم، چه بگویم، چه خطاب کنم به شما مردم مسلمان. آیا وصیتی که می‌کنم برای رضای توست...
دوک نخ ریسی و کالک عملیات
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در سال 1362 که گردان کمیل در پادگان الغدیر اصفهان مشغول انجام تمرینات هلی‌برد بود. بخاطر حساسیت مسأله و اینکه دشمن متوجه نشود به برادران تأکید شده بود که مسأله را کاملا" محرمانه تلقی کنند و مرخصی که می‌روند، صحبتی راجع به چگونگی عملیات و تمرینات و آموزشها نکنند. در همان ایاّم یکی از نفرات گردان که از مرخصی به اصفهان برگشته بود، وقتی که مسئول آموزش مجددا" روی محرمانه بودن کار و تمرینات تأکید می‌نمود، گفت: خدا...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید یوسف معصوم پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
اول مردادماه سال ۱۳۴۷، یادآور تولد عزیزی بود که در مکانی سرشار از عشق و علاقه به اهل‌بیت (ع)، در قلعه‌خواجه نی‌ریز پا به عرصه حیات گذاشت و گُل وجودش بانام نیکوی یوسف مزیّن شد. دوره ابتدایی را در دبستان ۱۵ خرداد قلعه‌خواجه به پایان رساند. به دلیل کهولت سن پدر و مشکلات مالی خانواده موفق به ادامه تحصیل نشد و برای کمک به خانواده در تأمین معاش به شغل شریف کارگری پرداخت. به‌راستی در عرصه زندگی بازویی...
بمناسبت شهادت حمید مستفیضی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
شد مستفیضی مستفیض از فیض یزدان مظلوم ما ای مستفیضی ای دلاور کردی شهادت انتخاب و ره سپردی در راه دین جانت فدا شد افتخارت درکربلای میهن و هنگامه فجر همچون ستاره نعش توغلطان بخون شد قابیلیان این ناکسان نا مسلمان رخسار گلگون ترا با خون بشوئیم ما حجله عیش ترا با گل بپوشیم ای خون تو روشنگر دلهای سوزان گشتی رها ازقیدها آزاد گشتی اکنون که در راه خدا گشتی تو قربان راه تو راه ما بود...
حضور نیروهای شهرستان در عملیات خیبر
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات خيبر »
عملیات خیبر‌، اولین عملیاتی بود که گردان کمیل پس از تشکیل در آن شرکت می کرد‌. نیروهای شهرستان نی‌ریز عمدتا" در این گردان متمرکز بودند و به حماسه آفرینی پرداختند‌. نیروهای گردان، عصر همان روزی که قرار بود در شب آن روز عملیات شروع شود؛ یعنی عصر 2/12/1362 در منطقه جفیر توسط هواپیماهای دشمن بمباران و تعداد زیادی از نیروها شهید و مجروح شدند. اما این بمباران و تلفات ناشی از آن نتوانست مانع از حضور نیروهای شهرستان...
وای چشمم وای چشمم
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در جریان عملیات کربلای 10 که گردان کمیل بمباران شد. یکی از برادران که نسبتا" هم آدم سنگین وزنی بود، بر اثر بمباران شدیدا" مجروح شده و از ناحیه پای راست آسیب دید. داد می‌زد که وای پام وای پام! در کنار دستش یک برادری که جثه ضعیف‌تری داشت فریاد می‌زد: وای چشمم! وای چشمم! در حالیکه مشکلی نداشت و مجروح نشده بود. از او سئوال کرده بودند، چرا فریاد‌ می‌زدی وای چشمم؟ گفته بود برای اینکه فلانی...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید حمید کیوانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حميد کيواني »
بسم الله الرحمن الرحیم از اینکه چند روزی زیاد شوق نوشتن دارم لکن التهابات و شوق و اشتیاق و بعضی اوقات وسوسه‌های شیطان که خداوند لعنتش کند (که پناه می‌برم به خدا) نمی‌گذارد که چیزی بنویسم. دارم دق می‌کنم. دوست دارم حرفهای بسیاری که با برادران عزیزم در سپاه دارم و داشته‌ام را بزنم. دوست دارم که با آنها مثل همیشه درد دل کنم. اینکه مدت زیادی، نزدیک چهار سال آزار و اذیتشان کرده‌ام و شاید دلخوری و غیبت...